)(((;) ماهی گیر کویر (;)))(

آموزش.داستان.طنز.دست نوشته

)(((;) ماهی گیر کویر (;)))(

آموزش.داستان.طنز.دست نوشته

داستان

بازم سلام. خوب مگه چیه میگن سلام سلامتی میاره! چکار می کنید با اینترنت؟ تقریبا هر کسی که حتی یک بارهم وبلاگ گردی کرده باشه به وبلاگ های عشقی و از این جور چیزها بر خورده. اما خیلی از همین نویسندگان وبلاگم هم فرق عاشق و قاشق رو هم نمدونن!(البته بعضی هاشون جسارت نباشه) نظرتون در باره ی تنها گذاشتن معشوق چیه... یواش آروم، اینقدر عجول نباشید حداقل قبل از نظر دادن داستان زیر رو بخونید.

استاد توی کلاسش سوال عجیبی پرسید شاید می خواست درک شاگرداش رو از عشق بفهمه. سوال اون این بود هرکس یک راه برای ابراز عشق بگه! یکی می گفت گل مظهر عشقه. یکی می گفت نه تاثیر یه حرف بیشتره تا خلاصه نوبت به یه پسره رسید اونم مثل من قبل از اینکه سوال رو جواب بده یه داستان تعریف کرد. داستان از این قرار بود............................ یه زن و شوهر (شایدم دختر و پسر) زیست شناسی که خیلی به هم علاقه داشتند برای تحقیق به جنگل میرن. وقتی که به بالای تپه می رسن یه دفعه خشکشون می زنه! بله جلوی اون یه ببر قرار داشت ولی مرد تفنگش رو نیاورده بود حالا دیگه دیر بود باید یه کاری می کرد. ولی درعین نا باوری، مرد شروع به فریاد کشیدن و فرار کرد...... هم همه کلاس را در کام خود می کشید. یکی می گفت چه ترسو، اون یکی می گفت اصلا عاشق نبوده..... پسر لحظه ای سکوت کرد و دوباره ادامه داد ....... ببر به طرف مرد حمله کرد تا پشت درخت ها به اون رسید. و مرد شروع به فریاد زدن کرد اما در لحظه ی آخر گفت. همسرم مواظب خودت و پسرمان باش! ..... پسر درحالی که اشک از روی گونه هاش می چکید گفت: همه ی زیست شناسان می دانند که ببر ها فقط دنبال آدم هایی می کنند که فرار کنند یا فریاد بکشند!

این داستان رو برای این گفتم که بدونید نباید در رابطه با هرچیزی زود قضاوت کرد. حتما هرکس برای هر کاری که می کنه دلیل داره این دلیل می تونه برای دل خودش باشه یا برای دل معشوقش.

به نظرتون مرد زیست شناس که توی داستان بالا بود این کار رو برای دل خودش کرد یا برای دل معشوقش؟!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد