شکلات
با یه شکلات شروع شد
تو به من خندیدی من هم به تو خندیدم
تو یه شکلات گذاشتی تو دستم
من هم یه شکلات گذاشتم تو دستت
تو گفتی دوستیم گفتم دوست
گفتی تا کجا گفتم دوستی تا .. نداره
گفتی تا قیامت...خندیدم و گفتم من که گفتم تا نداره
گفتم بیا برای دوستی مون یه علامت بزاریم
هر وقت هم دیگه رو دیدیم
من یه شکلات به تو میدم تو هم یه شکلات به من بده
از اون به بعد هر وقت هم دیگه رو میدیدیم
من یه شکلات می ذاشتم تو دستش اون هم یه شکلات می ذاشت تو دستم
من شکلاتم رو می خوردم اما اون شکلاتاش رو نگه می داشت
می گفت شکمو....تو دوست شکموی منی وشکلاتاش را تو صندوق میگذاشت
.
.
.
یک روز اومد بهم گفت میخوام ازدواج کنم اون روز برای من شکلات نیاورده بود
اما من یک شکلات گذاشتم توی این دستش یکی هم تو اون دستش
گفتم اینو بخور این رو هم نگه دار اما اون دو تاش رو خورد و رفت
یادش رفت اصلا صندوقی داره
خوب شد شکلات هام رو خوردم
حالا اون چه می کنه با یه صندوق پر از شکلات
سلام به اندازه ی همه ی گرد و غبارهای جنوب!
خوش اومدم! نه راحت باشید بفرمائید بشینید! نه بابا من همین پایین راحتم! به به شما هم که تشریف آوردین!
بله دیگه همونطور که قول داده بودم می خوام توی این پست یه کتاب بهتون معرفی کنم. کتاب چی؟ اینقدر هول نباشید الان خودم میگم:
اسم کتاب (( دالان بهشت )) ه. موضوع رمان در مورد دو تا جوون به اسم مهناز و محمد که تازه زندگی مشترکشون رو آغاز کردن. همه ی ماجراها درباره ی این دو نفره و اشتباهات ناخواسته ای که ازشون سر میزنه! و البت بقیه از جمله مادر بزرگ که سعی می کنن کمکشون کنن! نویسنده ی این کتاب خانوم نازی صفوی هستند که در این داستان برای اولین بار نویسندگی رو تجربه می کنن! اما با این حال از کتاب هایی که از سال 77 تا حال 30 تا چاپ خورده. (البته اینها که گفتم نصف کتاب بود، بقیش رو نخوندم. این کتاب 504 صفحه داره!)
خوب دیگه زیاد حرف نمی زنم، کلی گشتم و PDF کتاب رو براتون پیدا کردم! (الکی گفتم برای خودم پیدا کرده بودم!!!) حجمش 7mb! صفای هرچی دایل آپه!(40 دقیقه با سرعت 4.7 kb/s) اما واقعا ارزشش رو داره! اگر هم خواستید کتاب رو بخرید من قیمتش رو توی یه سایت 5.500 تومان دیدم. دست خودمم هم درد نکنه که گشتم و PDF کتاب رو پیدا کردم.
پ.ن1: با تشکر فراوان از وبلاگ (( یادمان باشد هیچ کس تنها نیست! )) و مدیرش که کتاب رو به ما معرفی کردن.
پ.ن2: لینک دانلود از این سایته که خودشم از این وبلاگ گرفته!
پ.ن3: برای دانلود روی عکس کلیک کنید
وای باران
باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی
نقش تو را خوهد شست
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می زند موج نگاهم تا دور
وای باران
باران
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رویای فراموشی هاست
خواب را دریابیم
که در آن دولت خاموشی هاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم
وندایی که به من می گوید گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است .....
در میان من وتو فاصله هاست
گاه می اندیشم
میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی بخشش دارند
که مرا زندگانی بخشی
چشم های تو به من آرامش می بخشد
وتو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر
در تنی دیگر هست
میتوانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی
روی تو را کاشکی میدیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
وتکان دادن سر را که عجیب
عاقبت مرد !!افسوس
کاشکی میدیدم
من به خود می گویم
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
با من اکنون چه نشستن ها خاموشی ها
با تو اکنون چه فراموشی هاست
چه کسی می خواهد
من و تو
ما نشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خوشتنی......
فقط برو بچه هایی که برای تبادل لینک میان توی این پست اسم های در خواستی شون رو بذارن!